نقش کتاب مقدس و ارباب کلیسا در ظهور فمنیسم قسمت 3


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ :
بازدید : 175
نویسنده : محمد

 قسمت سوم

در بخش اول اين نوشتار به اجمال سير تاريخي مواضع عملي كليسا و نظام‌هاي سياسي بر آمده از آن در برابر زنان و بستر‌سازي عيني و نتايج تجربي آن در ميان طبقات و گروه‌هاي مختلف زنان در زمينه‌ي اجتماعي، فرهنگي، سياسي و ديني بازگو و بررسي شد و روشن گرديد رويكرد تبعيض‌آميز جنسيتي كتاب مقدس موجب شد كه جنبش زنان در اروپا سربرآورد و به تدريج به موضع رويارويي با آموزه‌هاي كتاب مقدس سوق پيدا كند. بخش دوم اين گفتار نيز به تحليل مواضع عقيدتي و نظري آموزه‌هاي ديني مسيحيت درباره‌ي زنان بر اساس منابع رسمي ديني اعم از كتاب مقدس، اعتقاد‌نامه‌ها[i] دفاعيه‌ها[ii]، تفاسير، قرائت‌ها و فتواي رهبران روحاني كليسا، قديسين، متكلمين و الهي‌دان‌هاي و فلاسفه قرون اوليه و ميانه مسيحي اختصاص يافته است. ‌جايگاه زن در الهيات مسيحي دوران رنسانس و همچنين دوران معاصر در بخش بعدي اين نوشتار مورد بررسي قرار خواهد گرفت.

 

1) جايگاه و منزلت زن در الاهيات مسيحي

آموزه‌هاي ديني مسيحيت را درباره‌ي زنان از يك زاويه‌ي كلي مي‌توان به سه حوزه‌ي عمومي تقسيم نمود:

الف- آموزه‌هاي الاهياتي و متافيزيكي شامل هستي‌شناسي، انسان شناختي، فلسفه تاريخ، جامعه و نظاير آن؛

ب- آموزه‌هاي اخلاقي شامل مباحث نظري فلسفه‌ي اخلاق و حكمت عملي يا گزاره‌هاي دستوري و نيز ارائه الگوي زن آرماني مسيحي؛

ج- آموزه‌هاي نظري حقوقي و فقهي مانند مباني فلسفه حقوق مدني، فردي، كيفري و.... .

از آنجا ‌كه روح الاهيات مسيحي بر ساير حوزه‌هاي فرهنگ جوامع مسيحي يعني حقوق و اخلاق كاملاً سيطره و حكومت دارد و در واقع ساختار اصلي اين دو عرصه، به ويژه در مسايل زنان، وابستگي تام به الاهيات مسيحي دارد، لذا بخش الاهيات با مداقه و بسط بيشتري مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته است.

ساختار الاهيات مسيحي از ديدگاه الهي‌دانان مسيحي به طور كلي بر دو آموزه‌‌ي حساس و بنيادين استوار است. اول گناه كاري و آلودگي ذاتي، غير اختياري و موروثي اوليه بشر[iii] از بدو پيدايش انسان (آدم و حوا) تا پايان هستي؛ آن چنان‌كه ويل دورانت مي‌نويسد: "الاهيات مسيحي به صورت آرايي درباره‌ي گناه آدم و حوا جلوه كرد" (دورانت، 1368: ج4، ب2، ص1103)؛ ديگري پروسه‌ي جبراني نجات و رستگاري[iv] و تطهير انسان[v] از زمان مسيح(ع) توسط او و شريعتش تا پايان تاريخ.

تاريخ در نگرش مسيحيت بر اساس گناه اوليه و آثار آن به دو بخش تقسيم مي‌شود؛ مرحله‌ي آغازين آن از زمان آدم (ع) تا موسي (ع) كه عهد عذاب و مرگ و نيستي است و آن را اصطلاحاً "عهد قديم" مي‌گويند. به همين جهت است كه نام ديگر "تورات" را هم "عهد قديم يا عتيق" گذارده‌اند.

مرحله‌ي دوم تاريخ از زمان عيسي(ع) تا پايان هستي را فرا مي‌گيرد كه دوران رحمت و بخشش بندگان است و آن را "عهد جديد" مي‌نامند. به همين دليل است كه "انجيل" را هم به "عهد جديد" توصيف كرده و مي‌نامند.

حال اين سؤال مطرح مي‌شود كه چه رابطه‌ و نسبتي ميان الاهيات مسيحي و زنان برقرار است؟

نظام و ساختار الاهيات مسيحي از فرايند گناه‌كاري تا رهايي انسان طي يك روايت تاريخي همراه با صبغه و ماهيت كاملاً جنسيتي و نسبتاً پيچيده گزارش و مطرح شده است. نقطه‌ي تلاقي و چالش ميان زنان و الاهيات مسيحي از اين‌جا پديد آمده است و موجب بحث‌هاي جنجال برانگيز گرديده و به معركه آراء متفكرين مسيحي انجاميده است؛ به گونه‌اي كه تقريباً بدون استثنا اكثر رهبران روحاني، فلاسفه و متكلمين معروف مسيحي در اين زمينه به اظهار نظر و صدور رأي در آثارشان پرداخته‌اند. قبل از ورود مستقيم به بحث و ذكر مستندات الاهياتي نظريات و آراء فوق، براي درك هر چه بهتر و شناخت عميق‌تر فضاي عقيدتي و ديني حاكم بر موضوع، تمهيد بياني هر چند فشرده و دورنمايي از الاهيات مسيحي ضروري به نظر مي‌رسد.

از ديدگاه كتاب مقدس گناه با زن (حوا) آغاز و پايان مي‌پذيرد. بدين شرح كه در آغاز خلقت اين حوا بود كه فريب شيطان را خورد و عصيان كرد؛ نه آدم و اين حوا بود كه آدم را فريب داد نه شيطان. به بيان ديگر، حوا هم فريب خورد و هم فريب داد. او بود كه زمينه‌ي اخراج از بهشت، تبعيد، سقوط و هبوط[vi] به زمين را براي آدم و خود فراهم نمود تا جايي كه خداوند از خلقت بشر پشيمان شد.

موضوع ديگر آن‌كه اراده‌ي الهي در آغاز، براي خلقت انسان در نظام آفرينش تنها به آدم (جنس مذكر) تعلق يافت و حتي نحوه‌ي خلقت او به طور مستقل و متفاوت از زن و ديگر موجودات صورت گرفت؛ چه از لحاظ جسماني و چه از لحاظ معنوي و روحاني. از لحاظ جسماني آدم از خاك پديد آمد و از لحاظ معنوي و روحي شبيه خداوند ساخته و آفريده شد. بنابراين فرايند خلقت آدم از ابتدا تا انتها به شكل انحصاري و مستقل ومافوق همه موجودات هستي تحقق يافت؛ اما خلقت حوا به درخواست آدم و به جهت آن كه هيچ موجودي نتوانست رضايت آدم را در رهاسازي او از تنهايي به دست آورد، به ناچار صورت پذيرفت؛ علاوه بر آن فرايند خلقت حوا نيز بسيار متفاوت و مادون از خلقت آدم انجام پذيرفت. چنان كه حوا با حذف بخش كوچكي برگرفته از آدم (يكي از دنده‌هاي سينه‌ي آدم) و تكامل آن پا به عرصه‌ي هستي گذارد و حتي نام اين موجود (حوا) به اراده‌ي آدم براي او برگزيده شد؛ حوا بايد مخدوم و معاون آدم باشد.

هدف و غايت خلقت حوا جنبه‌‌اي كاملاً آلي و وابسته به غير (جنس مذكر) و ابزاري دارد و هرگز در حد و رتبه و شأن و مستواي آدم نيست. حوا نه تنها به وظيفه‌اش كه معاونت و رها كردن آدم از عزلت بود، عمل نكرد، بلكه آدم و نسل او را به ورطه‌ي هلاكت و غضب و عذاب الهي تا ظهور مسيح كشانيد. اين وضعيت ادامه داشت تا آن كه خداوند به يك‌باره تصميم مي‌گيرد كه به دوران رنج و عذاب و مرگ و نيستي حاكم بر انسان پايان دهد.

خداوند با تدبير خاصي درصدد چاره‌انديشي براي خاتمه دادن به خشم خويش بر‌مي‌آيد. براي تحقق اين امر نقشه و مشيت الهي چنين است كه خداوند خود را در قالب و صورتي مثالي و نيرويي معنوي و مجرد به نام "روح‌القدس"[vii] متجلي ساخته و با مريم باكره (ع) همبستر شده و او را باردار مي‌سازد كه از حاصل اين مجامعت، عيسي مسيح (ع) متولد مي‌شود كه موجودي است "دو گوهري"[viii] يا انساني الهي و در عين حال سه خدا وجود دارد ، يكي خداوند يا خالق پدر و ديگري روح القدس و سومي خداوند پسر "مسيح" و همه از يك گوهرند.[ix]

مسيح انساني و جسماني است؛ چون مادرش انسان بود و در عين حال روحاني و غيرمادي و الوهي است؛ چون پدرش روح ‌القدس يا همان خداي خالق پدر بود كه در قالب روح القدس ظاهر شد. در الاهيات مسيحي به مجموعه‌ي اين باورها آموزه‌‌ي "تثليث"[x] مي‌گويند. عيسي (ع) در حقيقت همان خداوند است كه بنا به مصالح و مشيت الهي موقتاً به قالب انساني متجسم و متجسد در آمده كه اصطلاحاً آن را آموزه‌‌ي "تجسد"[xi] مي‌گويند. مسيح (ع) همان خداي متجسد است كه از دو طريق موفق به نجات، عفو و فرونشاندن خشم الهي ناشي از گناه اوليه حوا مي‌شود؛ يكي از راه شهادت خويش و قرباني شدن بر بالاي صليب "آموزه‌ي فديه"[xii] و ديگري از طريق اجراي مناسك شريعت وي براي پاكي و رهايي انسان از گناه اوليه موروثي مانند "غسل‌تعميد"[xiii] كه موجب تطهير جسمي و روحي انسان از گناه اوليه كه از حوا به ارث رسيده، مي‌گردد و يا از طريق خوردن نان و شراب در كليسا، كه نان نمادي از گوشت مسيح و شراب نمادي از خون مسيح است. از اين طريق جسم و جان انسان مسيحي از آلودگي‌گناه غيراختياري خويش پاك مي‌گردد كه اصطلاحاً به آن آموزه‌ي "تبدل جوهري"[xiv] مي‌گويند.

 

عهد جديد در مرحله‌ي دوم از تاريخ كه هم زمان با ظهور مسيح است، آغاز مي‌شود. مسيح با تصليب خويش، فديه و كفاره يا خون بهاي گناهان حوا گرديده و رافع عذاب از فرزندان ذكور او مي‌شود.

اين رحمت الهي در اين مرحله از تاريخ نيز به طور كامل فقط شامل نسل ذكورمي‌گردد و زنان يا نسل حوا بهره‌ي چنداني از ايـن رحمـت الهي نمي‌بـرند. چنان‌كه زنان از عذاب الهي بر اساس نص صريح آيات كتاب مقدس تا پايان تاريخ در امان نبوده و اين تنبيه و مجازات الهي همواره ادامه دارد. سنگيني جرم و گناه زن (حوا) به اندازه‌اي است كه از دست مسيح هم براي بخشودگي او كار چشم‌گيري بر‌نمي‌آيد.

همان طور كه مشاهده مي‌شود، توجيه تئوريك الاهيات مسيحي حول محور گناه اوليه و رفع آن دور مي‌زند و زن چه در بخش اول تاريخ يا عهد قديم و چه در دوران مسيح يا عهد جديد مقصر اصلي در ارتكاب گناه اوليه و آثار آن و نيز تاوان دهنده‌ي اصلي آن تلقي مي‌شود و هرگز از شرايطي يكسان و برابر با جنس مذكر در الاهيات مسيحي برخوردار نمي‌باشد. نكات بسيار مهم و آموزه‌هاي ويژه‌ي مهمي در اين زمينه نيز وجود دارد كه در ضمن مباحث بعدي مطرح خواهد شد. با تمهيد اين مقدمه و آشنايي مختصر با ساختار الاهيات مسيحي به ذكر آيات و مستندات مطالب گذشته و نيز تفاسير الهي‌دانان مسيحي در اين زمينه پرداخته مي‌شود.

 

 1-1) زن در كتاب مقدس

 

1-1-1) زن در عهد عتيق

در كتاب مقدس درباره‌ي هدف از خلقت آدم (جنس مذكر) چنين آمده است: «و خدا گفت: آدم را به صورت ما و موافق شبيه ما بسازيم تا برماهيان دريا و پرندگان آسمان و بهايم و بر تمامي زمين و همه‌ي حشراتي كه بر زمين مي‌خزند، حكومت نمايد» (سفر پيدايش: ب1، آيه‌ي 26) و نيز درباره‌ي مقام و موقعيت آدم چنين نقل شده است: «نخستين هستي سرشته (آدم) را كه پدر گيتي بود و تنها آفريده شد، حكمت محافظت كرد» (كتاب‌هاي قانوني ثاني: ص379) و يا در كتاب يشوع بن سيرا از عهد عتيق آمده است: «ليك آدم مافوق جمله‌ي آفريدگان زنده است» (همان: ص601).

اما درباره‌ي آفرينش حوا (جنس مؤنث) چنين گزارش شده است: «و خداوندِ خدا گفت: خوب نيست كه آدم تنها باشد. پس برايش معاوني موافق وي بسازم و خداوندِ خدا هر حيوان صحرا و پرنده‌ي آسمان را از زمين سرشت و نزد آدم آورد تا ببيند كه چه نام خواهد نهاد و آن‌چه آدم هر ذي حيات را خواند، همان نام او شد. پس آدم همه‌ي بهايم و پرندگان آسمان و همه‌ي حيوانات صحرا را نام نهاد. ليكن براي آدم معاوني موافق وي يافت نشد و خداوند خدا، خوابي‌گران بر آدم مستولي گردانيد تا بخفت و يكي از دنده‌هايش را گرفت و گوشت در جايش پر كرد و خداوندِ خدا آن دنده را كه از آدم گرفته بود، زني بنا كرد و وي را نزد آدم آورد و آدم گفت: همانـا ايـن اسـت استـخواني از استخوان‌هايم و گوشتي از گوشتم، از اين سبب نساء ناميده شود؛ زيرا كه از انسان گرفته شد» (سفر پيدايش: ب2، آيات 24 - 19).

 

آدم (جنس مذكر) از ديدگاه كتاب مقدس يگانه و تنها موجودي است كه بر همه‌ي موجودات عالم برتري و حاكميت دارد. بر اساس منطوق آيات، اگر آدم به يكي از حيوانات رضايت مي‌داد، اصلاً ديگر نوبت به خلقت حوا نمي‌رسيد. در حقيقت نارضايتي آدم و درخواست او توجيه‌گر خلقت «حوا» است. به بيان ديگر خلقت حوا جنبه آلي و ابزاري دارد. از سوي ديگر نحوه‌ي تكوين جسماني حوا هرگز همتا و شبيه آدم نيست و در يك فرمول مي‌توان آن را چنين خلاصه نمود: حوا = دنده‌ي كوچك محذوف آدم.

پس انسان با دو نوع انسان‌شناختي بر مبناي عنصر جنسيت در كتاب مقدس روبرو مي‌شود و نطفه‌ي مرزبندي و تفكيك جنسيتي و به دنبال آن رتبه‌بندي ارزشي ميان انسان‌ها از اين‌جا آغاز مي‌شود. پس از آفرينش انسان در بهشت اوليه (عَدَن)، در نحوه‌ي وقوع جرم و عصيان انسان و علل موجده‌ي آن نيز دقيقاً با اين نوع نگرش و موضع‌گيري كتاب مقدس مواجه مي‌شويم؛ چنان‌كه آمده است: "و مار (شيطان) از همه‌ي حيوانات صحرا كه خداوند خدا ساخته بود، هوشيارتر بود و به زن (حوا) گفت: آيا خدا حقيقتاً گفته است كه از همه‌ي درختان باغ نخوريد؟ زن به مار گفت: از ميوه‌ي درختان باغ مي‌خوريم؛ لكن از ميوه‌ي درختي كه در وسط باغ است (درخت حيات و معرفت) خدا گفت از آن مخوريد و آن را لمس مكنيد؛ مبادا بميريد. مار به زن گفت: هر آينه نخواهيد مرد، بلكه خدا مي‌داند در روزي كه از آن بخوريد، چشمان شما باز شود و مانند خدا عارف نيك و بد خواهيد بود. زن ديد كه آن درخت براي خوراك نيكو است و به نظر خوش‌نما و درختي دل‌‌پذير و دانش‌افزا، پس از ميوه‌اش گرفته، بخورد و به شوهر خود نيز داد و او خورد؛ آن‌گاه چشمان هر دو ايشان باز شد و فهميدند كه عريانند" (همان: ب3، آيات 7-1) و به دنبال آن مي‌گويد: "و خداوند خدا گفت: همانا انسان مثل يكي از ما شده است، كه عارف نيك و بد گرديده. اينك مبادا دست خود را دراز كند و از درخت حيات نيز گرفته بخورد و تا به ابد زنده ماند" (همان آيه‌ي 23).

همان‌طور كه مشاهده مي‌شود، نقش حوا در مرحله‌ي خطا و جرم كليدي و اساسي است و نقش آدم كمرنگ و بي‌اهميت جلوه داده شده است؛ زيرا شيطان تنها سراغ حوا مي‌رود و او را فريب مي‌دهد و آدم هرگز با شيطان روبرو نمي‌شود و اين حواست كه آدم را مي‌فريبد.

نكات بسيار مهم و جالب ديگري از اين آيات استنباط و استنتاج شده است؛ از جمله آن‌كه شيطان موجودي باهوش و راستگو و دانش دوست و دلسوز بشر تعبير و توصيف شده و حوا نيز به طور غيرمستقيم همين گونه تقديس شده است و در مقابل، خداوند دروغگو، ضد معرفت و حيات جاويد و بدخواه بشر معرفي شده است؛ زيرا حوا بر خلاف پيش‌بيني خداوند پس از خوردن آن ميوه نه تنها نمرد، بلكه آگاه هم شد!

بازتاب اين موضوع در تاريخ عقايد مسيحي به اندازه‌اي است كه تا قرن حاضر فرقه‌هاي گوناگون مارپرستان در كشورهاي مسيحي ظهور نمود‌ه‌اند و مار (شيطان) را نماد خرد مي‌دانند و حتي بعضي از فِرَق مسيحي مار را همان مسيح دانسته‌اند. جوان اُ.‌گريدي [xv] در كتاب خود مي‌نويسد: «ناسني‌ها[xvi] شاخه‌اي از مارپرستان بودند و مانند آن‌‌ها به مار به عنوان نماد خرد احترام مي‌گذاشتند و حتي ممكن است اين نماد را با مسيح يكي دانسته باشند. آن‌ها مانند مكاتب گنوسي معتقد بودند كه مسيح آمد تا معرفت مخفي و پوشيده‌اي را براي شاگردان برگزيده‌اش كشف كند» (اُ.گريدي، 1377: ص83).

در مرحله‌ي پاياني داستان آفرينش، موضوع محاكمه و داوري و صدور حكم نهايي مجازات براي مرتكبين گناه نخستين (آدم و حوا) در كتاب مقدس به اين مضمون مطرح شده است كه خداوند خطاب به آدم گفت: «كه (چه كسي) تو را آگاهانيد كه عرياني؟ آيا از آن درختي كه تو را قدغن كردم كه از آن نخوري، خوردي؟» آدم گفت: «اين زني كه قرين من ساختي، وي از ميوه‌ي درخت به من داد كه خوردم». پس خداوند خدا به زن گفت: "اين چه كار است كه كردي؟" زن گفت: "مار مرا اغوا نمود كه خوردم". پس خداوند خدا به مار گفت: "چون كه اين كار كردي، از جميع بهايم و از همه‌ي حيوانات صحرا ملعون تر هستي. بر شكمت راه خواهي رفت و تمام ايام عمرت خاك خواهي خورد و عداوت در ميان تو و زن، در ميان ذريت تو و ذريت وي مي‌گذارم؛ او سر تو را خواهد كوبيد و تو پاشنه‌ي وي را خواهي كوبيد" (سفر پيدايش: باب 3، آيات17-12). درباره‌ي مجازات حوا نيز اين گونه نقل شده است: "و (خداوند) به زن گفت: الم (درد) و حمل (زايمان) تو را بسيار افزون گردانم. با الم فرزندان خواهي زاييد و اشتياق تو به شوهرت خواهد بود و او بر تو حكم راني خواهـد كـرد" (همان: ب3، آيه‌ي 16).

اما خداوند هنگام محاكمه و مجازات آدم نيز‌ پاي حوا را به ميان كشيده و به وي چنين خطاب مي‌كند: "چون كه سخن زوجه‌ات (حوا) را شنيدي و از آن درخت خوردي كه امر فرمود، گفتم نخوري، پس به سبب تو زمين ملعون شد و تمام ايام عمرت از آن رنج خواهي خورد" (همان: ب3، آيه18).

درباره‌ي عظمت و تأثير گناه انسان بر خداوند و آثار حيرت انگيز آن در بخش ديگري از سفر پيدايش چنين ذكر شده است: "خداوند ديد كه شرارت انسان در زمين بسيار است و هر تصور از خيال‌هاي وي دايماً محض شرارت است و خداوند پشيمان شد كه انسان را بر زمين ساخته بود و در دل خود محزون گشت" (همان: ب6، آيه 7). درباره‌ي موروثي و ذاتي بودن گناه اوليه انسان و انتقال آن از نسلي به نسل ديگر در تورات چنين آمده: "خيال دل انسان از طفوليت بد است" (همان: ب 8 ، آيه22).

واژه‌ي گناه[xvii] و كاركرد آن در ادبيات يهودي و مسيحي و به ويژه در فرهنگ كتاب مقدس به معاني گوناگون و خاصي اطلاق شده و به كار مي‌رود. گاهي به معني مرگ و نيستي، اعم از جسماني و روحاني، به كار رفته است؛ مانند اين آيه در تورات: "هر كسي كه گناه ورزد، او خواهد مرد" (كتاب حزقيال نبي: ب 18، آيه 5؛سفر پيدايش: ب 2، آيه 4) و چنان‌كه در عهد جديد نيز آمده: "گناه به انجام رسيده موت را توليد مي‌كند" (رساله‌ي يعقوب: ب1، آيه 16) و گاهي مراد از گناه، رنج و عذاب الهي است و گاهي به معناي سرپيچي و نافرماني استعمال شده كه در آيات سفر پيدايش ملاحظه شد.

اما وجه غالب و معناي اكثري گناه با مفهوم پيچيده و مبهم موت همراه است. زن صريحاً در زبان و ادبيات كتاب مقدس نماد و عامل تحميل مرگ و رنج و عذاب بر بشر اعلام شده و در آيات بسياري بر اين مسأله تأكيد شده است (نك.هاكس، 1377: صص753؛ 792). چنان‌كه در عهد عتيق آمده است: "گناه با زن آغاز گشت و به سبب اوست كه جملگي مي‌ميريم" (كتاب‌هاي قانوني ثاني: ص514) و يا: "زن، شرم‌ساري و نكوهش به بار آورد" (همان: ص573).

تاكنون به ديدگاه تورات يا عهد عتيق درباره‌ي زن اشاره شد. حال در ادامه‌ي بحث به آراي پديدآورندگان عهد جديد كه خود اولين و معتبرترين مفسر عهد عتيق از نظر پيروان آن مي‌‌باشند، پرداخته مي‌شود.

2-1-1) زن در عهد جديد

نويسندگان عهد جديد از معروف‌ترين ياران مسيح (ع) به شمار مي‌روند و با عقايد و فرهنگ يهودي كاملاً آشنايي داشته‌اند؛ چنان كه پولس رسول خود يكي از بزرگ‌ترين رهبران يهودي بود كه بعداً به مسيحيت روي آورد (ميلر،1981م:ص52).

در عهد جديد علاوه بر تأييد مواضع كلي فكري عهد عتيق مانند برتري و خلقت مستقل مرد و آفرينش آلي و ابزاري زن و نيز مقصر شناختن حوا، آموزه‌هاي بسيار مهم ديگري در راستاي برتري و امتياز بيشتر جنس مذكر و محكوميت و محدوديت هر چه بيشتر زنان مطرح شده است. چنان‌كه درباره‌ي برتري ذاتي و ماهوي آدم بر حوا آمده است: «و زن را اجازت نمي‌دهم كه تعليم دهد يا بر شوهر مسلط شود، بلكه در سكوت بماند؛ زيرا كه آدم اول ساخته شد و بعد حوا» (رساله‌ي اول پولس رسول به تيموتاؤس: ب2، آيات 14-13). هم‌چنين در رساله اول پولس رسول به قرنتيان آمده: «او (آدم) صورت و جلال خداست، اما زن جلال مرد است؛ زيرا كه مرد از زن نيست؛ بلكه زن از مرد است و نيز مرد به جهت زن آفريده نشده، بلكه زن براي مرد، از اين جهت زن مي‌بايد عزتي بر سر داشته باشد» (همان: ب 11، آيات10-7) و در جاي ديگر از همين رساله آمده است: «اما مي‌خواهم شما بدانيد كه سر هر مرد مسيح است و سر زن، مرد و سر مسيح، خدا» (همان: آيات 4-3). آيات بسيار زياد ديگري در اين زمينه وجود دارد كه به همين ميزان اكتفا مي‌شود.

همان‌طور كه مشاهده مي‌شود، نويسندگان عهد جديد علاوه بر ملاك‌ها و دلايلي كه قبلاً در عهد عتيق در اثبات برتري جنس مذكر يا آدم بر حوا مطرح شده بود، شاخصه‌هاي تفسيري جديدي را در اين مسير به كار گرفتند. در آياتي كه ذكر گرديد، استدلال جديدي مطرح شده است، مبني بر اين كه چون آدم از لحاظ زماني مقدم و مسبوق بر حوا خلق شده است، پس آدم برتر از حوا است. به بيان ساده‌تر از تقدم و سبقت زماني خلقت آدم بر حوا، تقدم و سبقت ذاتي و ماهوي آدم را بر حوا استنتاج كرده‌اند كه اين گزاره خود برهاني كاذب و مغالطه‌اي بيش نيست؛ زيرا بين مقدمه و نتيجه‌ي اين گزاره هيچ ارتباط منطقي وجود ندارد. چنان‌كه علت فاعلي و ذاتي خلقت حوا خداوند است و سبقت زماني فقط نشان دهنده‌ي زمان زودتر وقوع تولد آدم است و بس. سبقت زماني ربطي به برتري شخصيت و منشأ ذاتي آدم ندارد. هنگامي اين مقايسه صحيح خواهد بود كه ماهيت و ذات آدم داراي ويژگي و اوصافي مي‌بود كه حوا فاقد آن مي‌بود؛ فرضاً اگر آدم داراي ذات و ماهيتي ازلي و غير حادث و يا لازمان و ابدي و قديم بود و در مقابل حوا داراي ذاتي زمان‌مند و حادث و فاني بود، در اين صورت اطلاق و صدق تقدم ذاتي و برتري ماهوي آدم بر حوا صحيح بود. در صورتي كه آدم و حوا هرگز از نظر نوع و ماهيت جسماني و روحاني و ذاتشان متفاوت نبوده‌اند. بر اساس ادعاي كتاب مقدس تنها ظرف زماني تحقق وجود آدم و حوا با يكديگر مختلف بوده است. اگر اين استدلال صحيح باشد، بنا به گفته‌ي كتاب مقدس تمام موجودات طبيعي مانند آب و هوا و خاك و كرات و حتي فرشتگان و شيطان كه قبل از آدم خلق شدند، بايد به لحاظ سبقت زماني، برتري ذاتي نسبت به آدم داشته باشند. از سوي ديگر تنها آدم نبوده كه بر حوا تقدم زماني داشت؛ بلكه موجودات ديگر هم بودند. علاوه بر آن‌كه آدم نيز بر بسياري از هم‌جنسان خود تقدم زماني داشت؛ ولي هيچ‌كس قائل به چنين امتيازي نشده است؛ چرا كه آدم تنها بر حوا و زنان ديگر تقدم زماني ندارد.

 

نويسندگان عهد جديد اين مطلب را آشكارا در سرتاسر كتاب مقدس به عنوان يك قانون و ضابطه يا اصل موضوعه‌ي حاكم،‌ ساري و جاري ساخته و به دفعات تكرار كرده‌اند و عجيب‌تر آن‌كه اين مغالطه منطقي به ذائقه‌ي بسياري از متكلمين و انديشمندان مسيحي نيز شيرين آمده و نزد آنان مقبوليت عام و تام يافته است.

موضوع ديگري كه پديدآورندگان عهد جديد از آن سخن به ميان آورده‌اند، ايجاد محروميت و محدوديت تعليمي و تربيتي براي زنان بر پايه‌ي استدلال تقدم زماني آفرينش مرد نسبت به زن بوده كه بي‌اساس بودن آن ذكر گرديد.

ياران مسيح و بعدها رهبران اصلي كليسا با استناد به آياتي از كتاب مقدس نظير: «زن را اجازت نمي‌دهم كه تعليم دهد يا بر شوهر مسلط شود؛ بلكه در سكوت بماند. زن با سكوت به كمال اطاعت تعليم گيرد» (همان: ب2، آيه‌ي 13) اقدام به تحريم و تضييع حقوق فردي و اجتماعي زنان از آغاز تاريخ پيدايش مسيحيت تا كنون كرده‌اند.

آن‌چه الاهيات يهودي را به كلي از الاهيات مسيحي جدا مي‌سازد و خيمه‌گاه اصلي الاهيات عهد جديد را بنيان مي‌نهد، قرباني شدن مسيح به خاطر ميراث به جا مانده از گناه اوليه تا عصر وي است. از آن جا كه از نظر راويان عهد جديد، زن (حوا) مقصر و مسئول اصلي گناه نخستين قلمداد مي‌شود، بنابراين مسيح قرباني گناه حوا گشت؛ زيرا در كتاب مقدس مي‌خوانيم: «آدم فريب نخورد، بلكه زن فريب خورده در تقصير گرفتار شد» (همان: ب2، آيه 15 - 13) و نيز در عهد عتيق گفته شده است: "گناه با زن آغاز گشت" (كتاب‌هاي قانوني ثاني: ص514) و يا: «از نافرماني يك شخص (حوا) بسياري گناه كار شدند» (رساله‌ي پولس رسول به روميان: ب5، آيه‌ي20) و يا: «به وساطت يك آدم (حوا) گناه داخل جهان گرديد و به گناه موت و به اين گونه موت بر همه مردم طاري گشت» (همان:آيه‌ي 13) و يا: «بلكه از آدم تا موسي (گناه) موت تسلط مي‌داشت» (همان: آيه‌ي 15) و در جايي ديگر آمده: «هنگامي كه ما هنوز گناه‌ كار بوديم، مسيح در راه ما مرد» (همان: ب5، آيه‌‌ي9) و يا: «به وساطت مرگ پسرش (مسيح) با خدا صلح داده شديم» (همان: ب5، آيه‌ي10) و يا: «جميع ما كه در مسيح عيسي تعميد يافتيم، در موت او تعميد يافتيم (از گناه پاك شـديم)» (همان: ب6، آيه‌‌ي 4) ونيز «مسيح نيز چون يك بار قرباني شد تا گناهان بسياري را رفع نمايد» (رساله‌ به عبرانيان: ب9، آيه‌‌ي 28). نص آيات مذكور به طور كامل گوياي انديشه و مقصود كاتبان عهد جديد است. بنابراين در عهد جديد با شهادت عيسي، غضب الهي دوران عهد قديم رخت بر مي‌بندد و در دوران جديد رحمت الهي باز مي‌گردد و موت تحميلي كه حاصل گناه اوليه بود و حيات جاودانه‌ي بشر را از بين برده بود، دوباره احيا مي‌گردد. اين آموزه در آيه‌ي ذيل به خوبي تصريح شده است: «تا آن‌كه چنان‌كه گناه در موت سلطنت كرد، همچنين فيض نيز سلطنت نمايد به عدالت براي حيات جاوداني به وساطت خداوند ما عيسي مسيح» (رساله‌ي پولس رسول به روميان: ب 5، آيه 22).

به طور كلي در دوران عهد جديد كه دوران رحمت براي مردان است و عدم شمول آن براي زنان، سه مجازات تا پايان تاريخ براي زنان در نظر گرفته شده است: 1- رنج و عذاب ناشي از گناه اوليه حوا، 2- محروميت از تعليم و تربيت (يا ماندن در ناداني و سكوت به تعبير كتاب مقدس)، 3- درد حمل زايمان و حاكميت شوهران؛ چنان‌كه در عهد جديد آمده است: "و زن را اجازت نمي‌دهم كه تعليم دهد يا بر شوهر مسلط شود؛ بلكه در سكوت بماند؛ زيرا كه آدم اول ساخته شد و بعد حوا و آدم فريب نخورد؛ بلكه زن فريب خورده و در تقصير گرفتار شد؛ اما به زائيدن رستگار خواهد شد" (رساله‌ي اول پولس رسول به تيموتاؤس: باب 2، آيات 15-12).

اما جنس مذكر در دوران عهد جديد كاملاً بخشوده مي‌شود و عيسي با خون خويش رحمت الهي را تا پايان تاريخ براي مردان مهيا ساخته و هيچ مجازات ديگري براي مردان در عهد جديد در نظر گرفته نشده است؛ در حالي كه گويا گناه زن آن قدر سنگين است كه در دوره‌ي جديد هم نه تنها از مسيح براي او كاري بر‌نمي‌آيد، بلكه نسبت به دوران عهد قديم يا قبل از مسيح، بر مجازات و رنج و عذاب الهي او نيز افزوده مي‌گردد.

باور آموزه‌ي مجازات الاهي زن، تا نيمه‌ي دوم قرن نوزدهم در اروپا به شدت حاكم بود؛ به‌طوري‌كه درسال 1847م پس از آنكه ماده‌ي بيهوشي كلروفورم كشف و مصرف آن براي جلوگيري از درد زايمان توسط "سيمپ‌سون"[xviii] تجويز شد، كليسا با كاربرد آن در بيمارستان‌ها مخالفت ورزيده و به استناد آيات كتاب مقدس، آن را گناه و نوعي مقابله با اجراي حكم مجازات الاهي در نظر گرفته شده براي زنان، تفسير و تحريم كرد (راسل، 1355: ص71).

 

2-1) زن در الاهيات مسيحي قرون اوليه

از همان آغاز قرون اوليه يا اوايل پيدايش مسيحيت، پذيرش آموزه‌هاي سفر پيدايش كه عمدتاً بحث خلقت آدم و حوا در آن ذكر شده است، براي متفكرين آزاد انديش مسيحي دشوار و غيرقابل قبول مي‌نمود و با مقاومت و توجيه و تفسيرهاي مشروط مواجه گرديد.

 

1-2-1) اگوستين

قديس آگوستينxx]] (430-354م) در "رساله اختيار" آراء خويش را درباره‌ي قبول اختيار و رد گناه اوليه ذاتي بر طبق آموزه‌هاي مسيحي به طور شفاف بيان مي‌كند (دورانت، 1368،ج4، ص86). او در كتاب اعترافات موروثي و ذاتي بودن گناه اوليه را نمي‌پذيرد و مي‌نويسد: "اما اگر من از لحظه تولد گناه‌كار بودم و از آن هنگام كه نطفه‌ام در رحم مادر بسته شد، معصيت با من بود، پس خدايا از تو مي‌پرسم كه كجا و چه وقت، اين بنده‌ي تو معصوم بوده است؟ ديگر از آن زمان نخواهم گفت؛ زيرا چون هيچ اثري از آن در خاطرم باقي نمانده است، مرا با آن كاري نيست" (آگوستين، 1380: ص56). در جايي ديگر نيز تأكيد مي‌كند: "اما گناه را تو خلق نكردي، بلكه تنها حكم آن هستي" (همان: صص 59).

آگوستين رنج حوا و فريب‌خوردگي او را مي‌پذيرد (همان: ص155؛ 442) و در سه دفتر پاياني كتاب اعترافاتش به تفسير آيات اوليه سفر پيدايش به سبك ترتيبي مي‌پردازد. آن‌گاه درباره‌ي تأثير جنسيت در شمول عنايت خداوند چنين مي‌گويد: "جنسيت مرد و زن نيز موجب تفاوتشان در دريافت عنايت تو نمي‌گردد" (همان: ص457). هم‌چنين مي‌گويد: "در ساحت جسم نيز خداوند زن را براي مرد آفريد. او از حيث ذهن و خردمندي هم گوهر با مرد است؛ اما به لحاظ جنسيت، جسمش مطيع او است؛ درست به همان‌سان كه كشش‌هاي طبيعي بايد تحت سيطره‌ي قوه‌ي تعقل نفس قرار گيرند" (همان: ص469) و كمي جلوتر مي‌گويد: "فعل عقلاني را مطيع قانون عقل قرار داديم؛ به همان‌سان كه زن مطيع مرد است" (همان: ص471).

از بيانات آگوستين كاملاً پيداست كه منطوق آيات كتاب مقدس را نمي‌پذيرد و چندين آيه را درباره‌ي خلقت زن كه در سفر پيدايش آمده و يا در عهد جديد بر آن تأكيد شده است، بدون تفسير مسكوت مي‌گذارد. آگوستين در بعضي از آثارش تنها بر شباهت آدم به خداوند اذعان نموده و آدم را نماد مسيح و حوا را نماد كليسا تأويل كرده است (مك گراث: 1384: ج1 ، ص332). آگوستين در تأييد بازتاب گناه اختياري مي‌گويد: "اعمالم از طبيعت من سر نمي‌زند، بلكه گناهان درونم مرا بدان‌ها وا مي‌داشتند. آن پاره‌اي از مكافات گناهي بود كه پدر نخستين من، آدم، از سر اختيار مرتكب شده بود" (همان: ص250).

موضع‌گيري‌هاي آگوستين درباره‌ي آموزه‌هاي مسيحيت متناقض و گاه متزلزل به نظر مي‌رسد و به همين دليل برخلاف عقايد پيشينش، عيسي مسيح (ع) را هم مقتدا و هم شفيع فديه و گناه دانسته و خدا را از اين بابت سپاس گذاشته و مي‌گويد: "اي پدر نيك، تو آن قدر دوستمان داشتي كه براي نجات گناه كاراني هم‌چون ما، حتي پسر خويش را دريغ نكردي و او را قرباني ساختي. آن قدر دوستمان داشتي كه محض خاطر ما، مسيح از حق الوهي خود بهره نجست و به قرباني گردن نهاد كه او را به مرگ، آن هم مرگي بر صليب رهنمون شد" (همان: ص346). آگوستين گويا توجه ندارد كه چگونه ممكن است با ردّ ذاتي بودن گناه و عدم انتقال آن از نسلي به نسل ديگر باز به تاوان دهي مسيح و فديه شدن وي قائل شد؟!

درگيري و مناقشات آگوستين با پلاگيوس (425-335م) [xxi] در باب گناه اوليه مشهور است. پلاگيوس معتقد بود كه گناه نخستين و سقوطي در كار نيست؛ نظريه و فساد جبلي انسان در واقع تأثير گناهان بشر را بزدلانه به گردن خدا مي‌اندازد و استدلال مي‌كرد: "اگر من مكلف به اجراي عملي هستم، پس به انجام آن هم قادرم" (همان: ص87). از نظر پلاگيوس آموزه‌ي گناه نخستين جعلي بوده و از طريق آيين مانوي وارد مسيحيت گرديده است (ژيلسون، 1366: ج1، ص577).

از مبارزات فكري و عقيدتي آگوستين بـا "پـلاگيوس" و پلاگيوسي‌گري بر سر گناه آدم و حوا و چگونگي ورود گـنـاه به جهـان و مسئلـه‌ي هـبوط مي‌توان به اهميت جايگاه اين آموزه‌ي مهم و جنجال برانگيز در قرون اوليه مسيحي پي‌برد (اُ.گريدي، 1377: ص182). هم‌چنين رديه‌هايي كه تا پايان قرون وسطي بر عليه پلاگيوس هم‌چنان نوشته شده است، حساسيت موضوع را مضاعف مي‌گرداند؛ مانند كتاب "شكايت خداوند از پلاگيوس" نوشته‌ي "توماس بردوردين"[xxii](1349-1290م) كه اسقف اعظم كانتربري و استاد دانشگاه آكسفـورد انـگـلستـان بـود و افـكـار او در سـرتـاسـر اروپـا بـه سـرعـت منتشر گـرديـد (مك‌گراث، 1384:ج1 ص86).

آگوستين در كتاب "موعظه"[xxiii] گناه اوليه را حاصل خطاي حوا و عشق شهوت آلود آدم به او دانسته و مي‌گويد: «يك زن (حوا) ما را به تباهي كشاند، اما زني ديگر (مريم) رستگاري را براي ما بازخريد» (‌دورانت، 1368: ج4، ب1، ص 87). از مجموعه‌ي احتجاجات بين ‌آگوستين و پلاگيوس كاملاً استنباط مي‌شود كه آگوستين به جبرگرايي گرايش داشته و نيز نظر مثبتي به حوا و نوع جنس مؤنث نداشته است.

2-2-1) يوليانوس

متفكر ديگري در اين دوره به نام "يوليانوس"[xxiv] اهل علم كلام و مغضوب كليسا بود و به دلايل مواضع عقيدتي‌اش به يوليانوس كافر (زنده در حدود 363 م) معروف شده بود. او درباره‌ي سفر پيدايش و داستان خلقت انسان عقيده داشت: "جز در صورتي كه هر يك از اين داستان‌هاي ] سفر پيدايش[ اسطوره‌اي باشد و چنان‌كه معتقدم يك تعبير نهاني داشته باشد، همه‌ي آن‌ها مشحونند از كفر نسبت به خدا؛ اولاً چنين وانمود مي‌شود كه خدا كه حوا را براي ياري به آدم آفريد، از اين كه او (حوا) موجب سقوط آدم خواهد شد، بي‌‌اطلاع بوده است. ثانيا،ً اين كه خدا آگاهي بر خير و شر (يعني تنها معرفتي كه به ذهن انسان قوام مي‌دهد) را از انسان دريغ مي‌كند و رشك مي‌برد كه مبادا آدمي با سهيم شدن در ميوه‌ي درخت معرفت نيك و بد، حيات جاودان يابد، ثابت مي‌كند كه چنين خدايي به غايت كينه‌توز و حسود است. چرا خداي شما چنين حسود است. حتي انتقام گناهان پدران را از فرزندان مي‌گيرد؟" (همان: ص22).

 

3-2-1) گرگوريوس

پاپ گرگوريوس‌كبير[xxv] (604- 540م) داراي آثار و نوشته‌جات زيادي است؛ از جمله آن كه تفسيري 6جلدي بر كتاب ايوب از كتاب‌هاي مقدس نوشته است. او در يكي از آثارش از ذاتي بودن گناه اوليه دفاع كرده و مي‌نويسد: "بدبختي بشر اين است كه طبيعتش بر اثر گناه ذاتي فاسد است و او را به تباه‌كاري متمايل مي‌كند و اين نقص روحي اساسي، از طريق توليد مثل از پدر و مادر به كودك انتقال مي‌يابد. اگر آدمي را به حال خود رها گذارند، گناه بر روي گناه انباشته مي‌كند و به راحتي مستوجب لعن ابدي مي‌شود" (همان: ص676).

پس از ذكر نمونه‌هايي از الاهيات قرون آغازين جهان مسيحيت، آشنايي لازم با فضاي فكري و كلامي اين دوران به ويژه در زمينه تفكر و ديدگاه‌هاي رايج آن دوران مربوط به زنان (حوا) به دست آمد. حال به بررسي انديشه‌هاي كلامي مربوط به زنان در دوران قرون ميانه (وسطا) پرداخته مي‌شود.

 

3-1) زن در الاهيات مسيحي قرون ميانه

 

اهميت و نسبت الاهيات مسيحي قرون ميانه با مسئله‌ي زن را مي‌توان در چندين ويژگي و خصيصه خلاصه نمود: اول تداوم و حفظ موضوع زن از طريق تفسير مبحث خلقت انسان در سفر پيدايش و آموزه‌‌ي گناه نخستين؛ دوم ايجاد زمينه‌ي تشكيك نظري و كلامي درباره‌ي عصمت ذاتي مريم (ع) و تأييد و تثبيت تاريخي عدم عصمت مريم (ع) كه در اواخر قرون وسطا در تحقيقات برآمده از انجيل‌پژوهشي رخ داد. اين امر منجر به فرو ريختن قداست چهره‌ي تنها اسطوره و زن آرماني جهان مسيحي يعني مريم (س) كه از او به حواي دوم در ادبيات ديني تعبير مي‌شود، شد. مريم در گذشته نقش جبران كننده‌ي حواي گناهكار را ايفا مي‌نمود. در نتيجه با ايجاد زمينه‌ي بحران و خلاء هويت براي زن مسيحي كه ديگر الگو و مقتدايي نداشت كه به او تأسي و اقتدا نمايد و با تشديد بحران هويت در اثر عدم وجود زن آرماني مسيحي در دوران رنسانس و نهضت اصلاح ديني زمينه‌ي اصلي و بستر پيدايش مكتب فمينيسم فراهم آمد كه توضيح تاريخي آن در بخش اول اين گفتار به تفصيل بررسي و بيان شد.

 

سومين خصيصه‌ي (اواخر) اين دوران آن است كه به ابتكار و همت والاي الهي‌دانان اديب و نامي، آموزه‌‌هاي ديني مسيحي مرتبط با زنان از عرصه‌ي الاهيات وارد ساحت ادبيات غربي و ساير علوم ديگر گرديد و از آن‌جا به ادبيات و فرهنگ جهاني راه يافته و رسوخ نمود. تأثيرات شگرف اين جريان فرهنگي در ادوار بعدي به طور بارز بررسي و بازگو خواهد شد.

 

1-3-1) آنسلم

قديس آنسلم[xxvi] (1109-1033م) بزرگ‌ترين الهي‌دان ايتاليايي و مؤثرترين نظريه پرداز مسيحي قرون وسطا است كه آثار كلامي بسيار مهمي از وي برجا مانده است. او در يكي از رسائل خود به نام "چرا خدا به صورت بشر در‌آمد؟" كوشيد تا به كمك دلايل عقلاني، اساسي‌ترين اعتقاد مسيحيان يعني آموزه‌ تجسد و تجلي خداوند را در هيأت يكي از آدميان (عيسي مسيح) ثابت كند. قبل از آنسلم به اين سؤال جوابي داده شده بود كه قديس "آمبروسيوس"[xxvii] (استاد آگوستين)، پاپ لئو اول و چند تن از آباء كليسا آن را صحيح مي‌دانستند و همگي در مقام مدافعه از آن سخن گفته بودند. طبق آن نظريه‌ آدم و حوا چون از فرمان الهي تمرد كردند و ميوه‌ي نهي شده را خوردند، خود و اخلاف خود را به ابليس فروختند؛ بنابراين بشر فقط در صورتي مي‌توانست از دام شيطان و ورطه‌ي دوزخ بجهد كه خداوند به صورت آدمي درآيد و به قتل برسد. آنسلم به استدلال دقيق‌تري مبادرت جست؛ وي گفت: "سركشي آدم و حوا گناهي بود به غايت بزرگ؛ زيرا تمرد از امر ذاتي لايتناهي بود و نظام اخلاقي جهان را متزلزل مي‌ساخت، تنها كفاره‌‌اي لايتناهي مي‌توانست اين گناه به غايت بزرگ را جبران كند؛ فقط وجود لايتناهي قادر به دادن چنين كفاره‌اي لايتناهي بود. خداوند به صورت آدمي (عيسي مسيح) درآمد تا تعادل اخلاقي جهان را باز گرداند" (دورانت، 1368: ج4، ص 1261).

 

2-3-1) كانشي و ابن ميمون

"ويليام كانشي"[xxviii](1154- 1080م) پيرو مكتب "پيرآبلار"[xxix] (1142- 1079م) بود و تحت تأثير حكمت مدرسي در ابتدا به رد معاني ظاهري داستان خلقت حوا از دنده‌‌ي آدم پرداخت و صرفاً آن را نمادي رمزي و تمثيلي تلقي كرد. پس از شكاياتي كه از وي به رهبران كليسا و قديس "برنار"[xxx] شد، بنابه گفته‌ي مورخين، توبه نموده و از افكار بدعت‌ ‌آميز خويش دست برداشته و سرانجام پذيرفت كه حوا از دنده‌ي آدم آفريده شده است!! (همان: ص1282).

"ابن ميمون يهودي" (1204- 1135م) نيز تفسير نماديني از سفر پيدايش داشت. به اين بيان كه حضرت آدم روح يا عرض فاعل است. حوا هيولاي (ماده‌اي بي‌شكل) منفعل است كه سرچشمه‌ي تمام شر است و مار (شيطان) قوه‌ تخيل است (همان: ص527).

 

 

 

3-3-1) آكوئيناس

"توماس‌آكوئيناس"[xxxi] (1274-1225م) الـهي‌دان برجـسته و نام‌آور در كتاب "الاهيات جامع"[xxxii] از ماجراي خلقت آدم و حوا تحليل جانبدارانه و خاص و مذكر‌گرا داشته و مي‌گويد: "به واسطه‌ي پندار نادرست حوا درباره‌ي نيكوكاري بود كه آدم از فرمان خداوند تمرد كرد و اكنون هر نسلي بايد لكه‌ي آن گناه نخستين را همراه داشته باشد" و نيز: "جنس مؤنث در واقع مذكري است كه منحرف شده است (يعني‌حرام‌زاده و نامشروع است) . زن محتملاً نتيجه‌ي نقصي است در قوه‌ي توليدي مرد يا عاملي خارجي مثل باد مرطوب جنوب" و در جاي ديگر نيز مي‌گويد: "زن نتيجه پيروزي هيولا بر صورت است. در نتيجه‌ زن از لحاظ جثه و عقل و اراده موجودي است ضعيف‌تر. ميل شهواني زن به مراتب بر مرد تفوق دارد؛ حال آن‌كه مرد حكايت تجلي عنصر پايدارتري است. مرد و زن هر دو شبيه خداوند آفريده شده‌اند. لكن اين امر در مورد مرد مخصوصاً بيشتر صدق مي‌كند. مرد آغاز و انجام زن است، همان‌سان كه خداوند سرچشمه و پايان كائنات است. زن در همه چيز به مرد محتاج است ؛ ليكن مرد تنها براي توليدمثل نيازمند زن است. مرد كليه‌ي امور را بهتر از زن انجام ‌مي‌دهد، حتي توجه به خانه را. زن صلاحيت تصدي هيچ گونه شغل مهمي را در دستگاه كليسا يا مملكت ندارد. زن جزئي از مرد است. واقعاً يك دنده‌ي اوست" (همان: ص1311؛ مك‌گراث، 1384: ج1، ص224).

آكوئيناس در موضع‌ ديگري در باب علت برتري مرد بر زن چنين استدلال كرده است: "پدر عامل فعل است و حال آن‌كه مادر عامل جسماني يا انفعالي محسوب مي‌شود. زن ماده‌ي بي‌شكل تن را در اختيار مرد مي‌گذارد و اين ماده از نيروي شكل دهنده‌اي كه در مني پدر است، شكل مي‌پذيرد" (همان: ص1305). هم‌چنين مي‌گويد: "زن طبق قانون طبيعت بايد مطيع و منقاد باشد و حال آن كه يك نفر برده نيز چنين نيست... . كودكان بايد پدران خود را بيش از مادران‌شان دوست بدارند" (همان: ص1111).

آكوئيناس با كاربرد ضمير مذكر براي خداوند به تبعيت حكماي مدرسي به معناي حقيقي مخالف بود (دورانت،1368:ج8 ،ص 729؛ ج1،ص487)؛ زيرا خداوند را همانند "باروخ بنديكت اسپينوزا"[xxxiii] انفعال ناپذير مي‌دانست ( اسپينوزا، 1376: ص304).

مريم شناختي حوزه‌ي ديگري از الاهيات مسيحي است كه آكوئيناس متعرض آن شده و در نهايت به تضعيف منزلت زن انجاميد. انكار عصمت مريم (ع) به طور كلي موقعيت زن را در الاهيات سست نمود. آكوئيناس، عصمت ذاتي مريم (ع) را انكار نموده، او را فردي عادي و شريك در وضعيت بشر گنه‌كار مي‌دانست. در الاهيات مسيحي تا قبل از آكوئيناس، مريم (ع) منبع فيض و واسطه و شفيع بين انسان و خدا محسوب مي‌شـد.

"دانـزاسكوتـس"[xxxiv](1308-1265م) با موضع‌گيري شديد در برابر آكوئيناس "نظريه‌ي لقاح مطهر" را مطرح نمود و از عصمت ذاتي مريم (ع) و نقش وي در نجات و رستگاري انسان از گناه اوليه دفاع نمود و سعي كرد حوزه‌ي مريم شناختي را تثبيت كرده و گسترش دهد. ولي در نهايت تحقيقات انجيل پژوهي به نفع نظريه آكوئيناس تمام شد و اسكوتوس در اين راه موفقيت چنداني نيافت (مك گراث، 1384: ج1، ص102).

 

آراء و انديشه‌هاي فلسفي و كلامي توماس آكوئيناس به مرور زمان به مكتب مهمي كه بر گرفته از نام كوچك او بود، مكتب (توميسم)، مبدل شده و حيات آن تا عصر حاضر هم چنان ادامه يافته است. آثار بسياري در شرح افكار و مكتب آكوئيناس تاكنون نگاشته شده است. عده‌ي فراواني از فلاسفه و متكلمين مسيحي معاصر نظير "اتين ژيلسون"[xxxv] فرانسوي (1978- 1884م) و "فردريك چارلز كاپلستون"[xxxvi] (...- 1907م) خود را پيرو مكتب وي مي‌دانند كه به "نوتوميست‌ها"[xxxvii] مشهورند.

 

 4-3-1) دانته

دانته آليگيري[xxxviii] (1324- 1265م) از نويسندگان ايتاليايي و ادباي مشهور قرون وسطا و كاتوليكي بسيار مؤمن و متعصب بود. در كتاب بسيار معروفش "كمدي الاهي"[xxxix] كمال ذاتي آدم و خلقت وي را اين گونه توصيف مي‌كند: "اي تنها ميوه‌اي كه رسيده آفريده شدي" (دانته، 1378: ج3، سرود26، ص1507) و در برابر تجليل از منزلت آدم با اكراه خاصي از آفرينش حوا چنين سخن مي‌گويد: "تو پنداري كه آن سينه‌ (سينه‌ي آدم) كه دنده‌اي از آن بركشيده شد تا از آن چهره‌ي زيبايي پديد آيد (حوا) كه كامش براي سراسر جهانيان چنين گران تمام شد" (همان: ج3، سرود 13، ص1298). دانته در بخش ديگري به محاكمه و سرزنش حوا پرداخته و مي‌گويد: "بي‌پروايي حوا را سخت به باد ملامت مي‌گيرم؛ زيرا كه در آنجا آسمان و زمين فرمان‌بردار بودند، زني يكه‌تاز و تازه آفريده، طاقت آن را نيافت كه حجابي بر روي داشته باشد و حال آن‌كه اگر در زير اين حجاب از در فرمانبرداري درآمده بود، مرا زودتر و بيشتر لذاتي چنين وصف ناپذير نصيب مي‌آمد" (همان: ج1، سرود 29، ص947).

مقصود دانته از واژه‌ي حجاب، شرم و حيايي است كه حوا بايستي از گستاخي و كنجكاوي ورزيدن وخوردن ميوه‌ي درخت معرفت خودداري مي‌كرد و در عالم بي‌خبري هم‌چنان باقي مي‌ماند. نقش دانته در تعميم و انتقال و كشاندن آموزه‌هاي الاهيات مسيحي به عرصه‌ي ادبيات رمانتيك ديني اروپا بسيار حياتي است.

ترجمه شاهكار ادبي او به دهها زبان و استقبال بي‌سابقه از آثارش حاكي از تأثيرگذاري گسترده‌ي وي بر ادبيات و فرهنگ جهاني مي‌‌باشد؛ به گونه‌اي كه پس از او به تقليد از آثارش شاهكار‌هاي ادبي فراواني در سطح اروپا ظهور نمود و به ويژه در دوره‌ي رنسانس به اوج خود رسيد كه شرح بيشتر و مستند آن در بخش آتي اين نوشتار خواهد آمد .

ادامه دارد.... .

 

فهرست منابع:

  • "كتاب مقدس" (عهد عتيق، عهد جديد)، چ3، نشر ايلام، 2002م.
  • "كتاب‌هايي از عهد عتيق" (كتاب‌هاي قانوني ثاني) بر اساس كتاب مقدس اورشليم، ترجمه پيروز سيار، چ1، نشر ني، 1380ش.

 

  • آگوستين: "اعترافات"، سايه ميثمي، چ2، دفتر پژوهش و نشر سهروردي و مركز بين‌المللي گفتگوي تمدن‌ها، 1380ش.
  • مك‌گراث، ‌آليسر: "درس‌نامه الاهيات مسيحي"،ج1، ترجمه بهروز حدادي، چ1، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، 1384ش.
  • ا.گريدي، جُوان: "مسيحيت و بدعتها"، ترجمه عبدالرحيم سليماني اردستاني، چ1، مؤسسه فرهنگي طه، 1377ش.
  • اسپينوزا، باروخ: "اخلاق"، ترجمه‌ي محسن جهانگيري، چ2، مركز نشر دانشگاهي، 1376
  • دانته آليگيري: "كمدي الهي برزخ، دوزخ، بهشت"، 3جلد، ترجمه‌ي شجاع‌الدين شفا، چ8، اميركبير، 1378ش.
  • دورانت، ويل: "تاريخ تمدن، اصلاح ديني"، ج6، ترجمه فريدون بدره‌اي، سهيل آذري، پرويز مرزبان، چ2، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، 1368ش.
  • دورانت، ويل: "تاريخ تمدن، عصر ايمان"، ج4، ترجمه ابوطالب صارمي، ابوالقاسم پاينده، ابوالقاسم طاهري، چ2، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، 1368ش.
  • دورانت، ويل: "تاريخ تمدن، قيصر و مسيح"، ج3، ترجمه‌ي حميد عنايت، پرويز داريوش، علي اصغر سروش، چ 2، سازمان انتشارات آموزش انقلاب اسلامي، 1367ش.
  • راسل، برتراند: "علم و مذهب"، ترجمه‌ي رضا مشايخي، چ1، دهخدا، 1355ش.
  • ژيلسون، اتين: "روح فلسفه قرون وسطي"، علي مراد داودي، چ1، شركت انتشارات علمي و فرهنگي، 1366ش
  • ميلر، و.م: "تاريخ كليساي قديم"، ترجمه علي نخستين و عباس آريان‌پور، چ2، انتشارات حيات ابدي، 1981م.
  • مستر هاكس: "قاموس كتاب مقدس"، چ1، اساطير، 1377ش.
  • دورانت، ويل و آريل: "تاريخ تمدن، عصر لويي چهاردهم"، ج8، ترجمه پرويز مرزبان، ابوطالب صارمي، عبدالحسين شريفيان، چ1، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، 1368ش. 




:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: مسیحیت , فمنیسم ,
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:









نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان تا ملکوت و آدرس tamalakoot.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 49
بازدید کل : 12408
تعداد مطالب : 219
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

RSS

Powered By
loxblog.Com